۱- ارتباط. رهبران سازمان باید به تمرکز بر مهارتهای اساسی رهبری شامل ارتباط با دیگران، همکاری، مذاکره، تسهیل، نفوذ اجتماعی و گوش دادن فعال ادامه دهند.
۲- ذهنیت رشد. کسانی که ذهنیت رشد دارند، به جای موانع، فرصتها را میبینند و ترجیح میدهند برای یادگیری بیشتر خود را به چالش بکشند تا اینکه در منطقه امن خود باقی بمانند. همانطور که پروفسور کارول دوویک در کتاب «طرز فکر» توضیح میدهد: طرز فکر رشد بر اساس این باور است که شما میتوانید ویژگیهای اصلی خودتان را با تلاش پرورش دهید. وقتی فرصتهای بزرگی با تغییر ایجاد میشوند، ما باید به پرورش طرز فکر رشد، کنجکاوی، یادگیری مادامالعمر و توانایی از یاد بردن و متوقف کردن کارهایی که دیگر به ماموریت ما کمکی نمیکنند، ادامه دهیم.
۳- انطباقپذیری. ما باید با استفاده از آنچه از طریق طرز فکر یادگیری و رشد به دست میآوریم، توانایی خود را برای پیشبینی تغییر دهیم. برای انجام این کار باید سازگاری، انعطافپذیری و چابکی بیشتری در کسبوکار خود ایجاد کنیم.
۴- هوش هیجانی. از آنجا که ما از تیمهای خود میخواهیم تغییراتی ایجاد کنند که اغلب ناآشنا و ناراحتکننده است، باید هوش هیجانی خود را تقویت کنیم؛ از جمله خودآگاهی، خودمدیریتی، آگاهی از روابط، همدلی، ایجاد اعتماد و امنیت روانی و مهارتهای دیگری که به ما کمک میکنند با دیگران ارتباط برقرار کنیم و الهامبخش آنها باشیم.
۵-طرز فکر بینهایت. توسعه طرز فکر بینهایت به جای طرز فکر محدود به ما اجازه میدهد موقعیتهای ناراحتکننده را به فرصت تبدیل کنیم. طرز فکر محدود به افرادی اشاره میکند که زندگی را به عنوان یک کلوچه محدود میبینند، به طوری که اگر یک نفر تکه بزرگی از آن را بردارد، برای دیگران کمتر باقی میماند. بیشتر مردم، بهویژه در دنیای شرکتها، به داشتن طرز فکر محدود مشروط شدهاند؛ یعنی وقتی ترفیعها و افزایشها کمیاب هستند، منابع محدودند، مدیران اطلاعات را احتکار میکنند، مدیریت جزئینگر فراوان است و به طور کلی تفکر کوتاهمدت یک هنجار میشود. طرز تفکر محدود چیزی است که بسیاری از ما را از رسیدن به اهدافمان بازمیدارد. طرز فکر بینهایت به این پارادایم اشاره میکند که راهحلهای نامحدود برای همه وجود دارد. در مجموع در طرز فکر بینهایت، ما دانش، خرد، منابع، مهارتها و نگرشی برای مقابله با چالشهای پیش رو داریم.
۶- دامنه تخصص. ما همچنان نیاز به برتری در حوزههای تخصصی خود و درک آخرین پیشرفتهای تکنولوژی در آن حوزهها داریم. ما باید در حوزههای خود سیال باشیم و در جریان آخرین دستاوردها قرار بگیریم و آنها را به کار ببندیم، چه در حوزه مالی، چه در حوزه منابع انسانی و چه در حوزه پزشکی.
۷- مهارتهای هوش مصنوعی. وقتی از تمرکز صرف روی مهارتهای انسانی به توانایی استفاده موفقیتآمیز از هوش مصنوعی میرویم، باید بدانیم چه سوالاتی باید از هوش مصنوعی بپرسیم تا نتایج مورد نظرمان را به دست آوریم. رهبران سازمان و تیمهای آنها باید بدانند چگونه از هوش مصنوعی برای به دست آوردن اطلاعات مفید و انجام کار استفاده کنند. هرچه در پرسیدن سوالات درست تبحر بیشتری داشته باشیم، هوش مصنوعی به عنوان دستیار ما در ارائه اطلاعات مفید، بهتر عمل خواهد کرد.
۸- مهارتهای تحلیلی. ما باید از آنچه در مشارکت با اطلاعات تولیدشده توسط هوش مصنوعی یاد میگیریم، استفاده کنیم. برای انجام این کار، به مهارتهای تحلیلی و حل مساله قوی و همچنین توانایی تفکر سیستمی و طرز فکر مرتبط با آن نیاز داریم.
۹- خلاقیت. یک چشمانداز خلاقانه برای شناسایی حوزههایی که هوش مصنوعی در تحلیلها و پاسخهای خود آنها را در نظر نمیگیرد، در نظر بگیرید یا راهحلهایی ایجاد کنید که هوش مصنوعی در بررسیهای خود به آنها نمیرسد. بدانید کجا راهحلهای ممکن را امتحان کنید.
۱۰- آگاهی از ریسکهای هوش مصنوعی. ریسکها و خطراتی را که هوش مصنوعی ایجاد میکند درک کنید و به طور مداوم فرآیندهای نظارتی را برای رسیدگی به این خطرات تکامل دهید. بر اساس مقالهای با عنوان «پانزده خطر بزرگ هوش مصنوعی» که توسط نشریه فوربس در سال ۲۰۲۳ منتشر شده است، از جمله این ریسکها میتوان به فقدان شفافیت، تعصب و تبعیض، نگرانیهای حریم خصوصی، معمای اخلاقی، ریسکهای امنیتی، تمرکز قدرت، وابستگی به هوش مصنوعی و جابهجایی شغلی، نابرابری اقتصادی، چالشهای حقوقی و نظارتی، سلاحهای هوش مصنوعی، از دست دادن ارتباط انسانی، اطلاعات نادرست و دستکاریشده، پیامدهای ناخواسته و سایر ریسکهای موجود اشاره کرد.
علاوه بر این مهارتها، ما باید توانایی دور انداختن آموختههای گذشته و تغییر کردن را توسعه دهیم. هوش مصنوعی اکنون میتواند بسیاری از کارهای تحلیلی انسانی را انجام دهد. ما در حال حاضر در مراحل آغازین استفاده از هوش مصنوعی هستیم و توصیه این است که فعلا آن را به عنوان یک کارآموز در نظر بگیریم. هوش مصنوعی میتواند دادهها را بسیار سریعتر از انسان پردازش کند. برنامههای هوش مصنوعی وقتی به درستی هدایت شوند، اطلاعات قابل اعتماد را بسیار سریعتر و کارآمدتر از انسانها تولید میکنند. نتایج برای کاربردهای خاص زمانی قابل اعتماد هستند که هوش مصنوعی با وظایف خاص برنامهریزی و آزمایش شده باشد. بنابراین چابکی یادگیری در شرایط پیچیده، هنگام استفاده از هوش مصنوعی میتواند مزیت رقابتی رهبران سازمانی در دنیای جدید باشد.
منبع: دنیای اقتصاد