مدیران عامل و رهبران سازمانی امروزی، تفاوت بسیاری با همتایان خود در چند دهه قبل دارند. آنها برخلاف گذشته، همه چیز را نمیدانند و به تنهایی قادر به رساندن سازمان خود به اهداف و چشماندازهایش نیستند. حتی اسطورههای مدیریتی بزرگی مانند ایلان ماسک و مارک زاکربرگ، بر جنبههای هماهنگسازی و الهامبخشی رهبری سازمانی تمرکز بیشتری دارند و جمعی فوقالعاده از کارکنان توانمند، سرمایهگذاران و مدیران اثربخش را دور هم جمع کردهاند. در این میان، ظهور هوش مصنوعی و فناوریهای دیجیتال، تغییری بزرگ در سبک مدیریتی و رهبری سازمانی موردنیاز عصر کنونی را ضروری کرده است.
این روزها که الگوریتمها، سیستمهای اطلاعاتی، پایگاههای داده و هوش مصنوعی قادر به جمعآوری دادهها و ارائه دقیقترین گزارشها و تحلیلهای کسب و کار هستند، مهارتهای تحلیل و تصمیمگیری مالی مدیران هر روز کماهمیتتر میشود. در حقیقت شاید تنها ویژگیهای لازم برای رهبران سازمانی امروزی، مهارتهای نرم و جنبههای انسانی کار است: میل به یادگیری، میل به همکاری، پذیرش تغییر و مهارتهای انسانی سطح بالا.
مدل جدید رهبری سازمانی بسیار بازتر و فروتنانهتر از گذشته شده است و چارهای به جز پذیرش آن نیست. محیط کسب و کار به سرعت در حال تغییر است و روشهای مدیریتی قدیمی کارساز نیستند. بهبود صورت سود و زیان لازم است ولی دیگر کافی نیست. رهبران سازمانی امروزی باید بر مسائل پیچیدهتری مثل تحول دیجیتال، تورم، اختلال در زنجیرههای تامین جهانی، استعدادهای کمیاب، فقدان تنوع، امنیت سایبری، تغییرات اقلیمی و همچنین میل کارکنان به یافتن معنا و هدف تسلط داشته باشند. با چنین شرایط و نیازهایی، هیچ فردی، هر قدر هم که نخبه یا توانمند باشد، تجربه، دانش یا حوصله حل یک نفره تمام این چالشها را ندارد.
اما یکی از مهمترین تغییرات، رشد روزافزون هوش مصنوعی، یادگیری ماشینی و فناوریهای دیجیتال است. امروزه بسیاری از فرآیندهای تکراری و سخت رهبران سازمانی گذشته به ماشینها و الگوریتمها واگذار میشود و با فرض ادامه پیشرفتهای فناوری، کار چندانی در حوزه مهارتهای فنی و مالی برای انسان باقی نمیماند. در حقیقت، آن دسته از رهبران سازمانی که مهارتهای نرم و انسانی نداشته باشند، وجه تمایزی با ماشینها نخواهند داشت و جای خود را به آنها میدهند. این وضعیت همزمان چالشی بزرگ و فرصتی طلایی برای رهبران سازمانی است.
وظایف تکراری و تحلیلی مدیران قدیمی طیف گستردهای از فعالیتها شامل تحلیل بازار، مدیریت پروژه، بودجهبندی، خدمات مشتریان، تصمیمگیری و یافتن حقایق را شامل میشد که بسیاری از آنها با ادامه رشد فناوری، از عهده هوش مصنوعی هم برمیآید. اگر شما یک رهبر سازمانی سنتی با تخصص در اعداد، برنامهریزی و زمانبندی باشید، احتمالا شغلتان در خطر است. به طور روزافزونی فقط نیاز به رهبران سازمانی انسانمحور احساس میشود. کسانی که بتوانند کارکنان را توانمند کنند، به آنها حس هدفمندی و انگیزه تزریق کنند، الهامبخش باشند، ارزشهای فردی و جمعی را همراستا کنند، تضادها را تلطیف کنند و به افکار و احساسات دیگران اهمیت بدهند.
بسیاری از کارکنان امروزی باور دارند که راهنماییهای فنی و تحلیلی را از هوش مصنوعی راحتتر از مدیران دریافت خواهند کرد. نظرسنجی جدیدی که توسط شرکت پژوهشی «پوتنشال پروژکت» (Potential Project) انجام گرفته، حاکی از آن است که کارکنان هماینک نیز در برخی وظایف کاری، به هوش مصنوعی بیش از مدیران خود اعتماد دارند. چرا چنین نباشد، وقتی که فرد میتواند بدون احساس نادیده گرفته شدن یا سوءاستفاده، کارش را به سرعت و با دقت انجام دهد؟
البته که تمرکز بر هوش مصنوعی به تنهایی منجر به عملکرد عالی کارکنان و شرکتها نمیشود. کارکنان مشتاق دریافت توسعه فردی، تجربه، توجه، اهمیت دادن و خِرَد از مدیران خود هستند. بهترین شرکتها میدانند که رهبری سازمانی، تفاوت بزرگی با مدیریت صرف دارد. رهبری سازمانی، جنبههای انسانی سازمان را پرورش میدهد و گاه قادر است بدون آنکه خود مهارت فنی و سخت خاصی داشته باشد، سازمان را به سمت چشمانداز و رسالتش هدایت کند.
چنین شرکتهای آگاهی مزیتهای تحلیلی هوش مصنوعی را با رهبران سازمانی فوقالعاده در مهارتهای انسانی ترکیب میکنند تا به قلههای جدیدی از عملکرد برسند. در این فضا، هوش مصنوعی مزیتی دوگانه دارد. از یکسو با حمایت یا جایگزین شدن مهارتهای تحلیلی، وقت و انرژی رهبران سازمانی را برای تمرکز بر جنبههای انسانی کار آزاد میکنند. از سوی دیگر، قادر به ارائه تحلیلهای نتیجهمحور از اثربخشی سبک انسانمحور رهبری سازمانی هستند و بازخوردهای مختلفی برای بهبود عملکرد نرم رهبران سازمانی ارائه میدهند.
با این شرایط، میتوان عنوان کرد که رویکرد جدید رهبری سازمانی، توجه همزمان به عملکرد مالی، هوش مصنوعی/یادگیری ماشینی و کارکنان/جنبههای انسانی سازمان است. چنین نگاه اصلاح شدهای به مدیریت و رهبری سازمانی نه تنها مدیران عامل را به موفقیتهای بالاتری میرساند بلکه به نفع کل سازمان و ذینفعان آن خواهد بود. همچنین از آنجا که سرمایه انسانی به شکل درست خود مدیریت شده، نتایج ملموسی در صورتهای سود و زیان مشاهده خواهد شد.
طبق یک پژوهش انستیتوی جهانی مککینزی در سال ۲۰۲۳ روی ۱۸۰۰ شرکت بزرگ از تمام صنایع و ۱۵ کشور مختلف، مشخص شد کسب و کارهایی که علاوه بر عملکرد مالی به توسعه سرمایه انسانی هم توجه دارند، ۱.۵ برابر بیش از سایرین سودآوری بلندمدت داشتهاند و نوسان درآمدی آنها نیز نصف بوده است. در حقیقت، آنها حتی طی پاندمی کرونا، سودآوری خود را حفظ کردند و با بهبود فضا، درآمدهایشان دو برابر سریعتر از شرکتهایی رشد کرد که فقط دنبال عملکرد مالی بودند.
منبع: دنیای اقتصاد